یلدا ، در خانه بمان !
قرارمان ، پشتِ پرچینِ بهار
✍🏻 یونس قیطانی
گیسوان یلدا ، امسال ، راه به بناگوش عنبرین دختران چشمه ندارند ؛ یلدایِ امسال ، تنها و تنها ، سوگ است و سیاهی ؛ اگر از اذان شام تا سپیده ی صبح بر خزانه ی غیب خواجه ی شیراز تفال بزنی ، به التیام جگر سوخته ی مادران ، هر بار همین بیت خواهد آمد :
” بلبلی خون دلی خورد و گلی حاصل کرد
بادِ غیرت به صدش خار ، پریشان دل کرد”
تو که می دانی ، دانه ها از وحشت آهک و الکل ، در رَحِم خاک
فرسوده اند و بهارِ پیش رو ، معطلِ گُذر از ثانیه های ویروسی می ماند !
هر چند، کوچه ها و خیابان های شهر ، ویارِ قدم های تو را دارند ؛ نکند گوش به التماسِ خرخاکی ها بسپاری !؟ یادت بماند ! قرار ما پشت پرچینِ بهار .
بیهوده فریاد نزن ! در هیاهوی شیون و شیوع ، چگونه می خواهی صدایت به من برسد ؟ مگر ندیده ای واژگان در گلو ، حُنّاق گرفته اند !؟ نمی بینی خیال پیاده رو در ازدحام این همه نقاب ، پریشان است ؛ و تنها مردُمکِ چشمهایمان ، خیس در حوضچه شراب ، معطّل سرریز مانده اند !؟
در خانه بمان ! این که می شنوی ، اذانِ گلدسته ها نیست ؛ مگر نمی بینی مسجد ، حرام و الکل ، حلال است !؟ باوَرَت می شود !؟ امسال ، شکوفه های سیب و هُلو ، تنها از باغ تن ات شکوفه می دهند !؟ باغ ، رو به ویرانی ست ؛ دست های خسته ی مترسک ، در حسرتی بزرگ ، تنها برای آغوش تو باز می شوند ؛ جالیز به یغما رفته و باغبان در پستوی کُلبه ی گرم ، همچنان سرمشق می نویسد :
تَبَر
درخت
اُجاقِ پیر …
در خانه بمان ! کوچه پر از مردمانی ست که نمی شناسی .
یلدا در خانه بمان!قرارمان، پشت پرچین بهار
یلدا ، در خانه بمان ! قرارمان ، پشتِ پرچینِ بهار ✍🏻 یونس قیطانی گیسوان یلدا ، امسال ، راه به بناگوش عنبرین دختران چشمه ندارند ؛ یلدایِ امسال ، تنها و تنها ، سوگ است و سیاهی ؛ اگر از اذان شام تا سپیده ی صبح بر خزانه ی غیب خواجه ی شیراز […]
لینک کوتاه : https://ilamghalam.ir/?p=5202