امروز ناخودآگاه یاد آن روزها و سینما قدس ایلام و شور و شوق دیدن فیلمها که در وجودمان بود افتادم ، یاد دیدن فیلم “پرواز از اردوگاه” ساخته حسن کاربخش در سینمای ایلام و هیجانات جوانان بعد از دیدن فیلم، یادِ آواز قو ، روسری آبی ،شوکران ، خواهران غریب و اعتراض و ده ها فیلم دیگر که خاطره دیدنشان در سینما قدس ایلام در ذهنمان نقش بسته و حسرت تکرار می خوریم …
امروز در روز سینما شهروند و ساکن “بی نما” ترین مرکز استان کشور هستیم ، شهری که در گوشه کنارش ترکه های بی تدبیری و رها شدگی را می توان به کرات مشاهده کرد ، شهری که از عروس زاگرس فقط نامی به ارث برده و زیبایی هم اگر دارد کار معمار بزرگ طبیعت و جهان هستی است، شهری که سینما دارد و نه نما …
آن زمان که طی تفاهمنامه ای نامعتبر سینما قدس ایلام تخریب شد و وعده های پوشالی برای ساخت سینمای مناسب حداکثر تا دوسال آینده داد شد بارها و بارها نوشتیم و هشدار دادیم که اگر تنها سینمای استان تخریب شد دیگر تا نسلها بعد شهروندانمان از داشتن سینما محروم خواهند شد ، اما از آنجا که گاهی منافع مسئولان ما در نشنیدن است گوش شنوایی برای فریادهای ما و اهالی سینما در استان پیدا نشد …
جا دارد دولت چهاردهم و استاندار بعدی ایلام دو مطالبه اصلی ساخت سینما و تکمیل برج هنر را در اولویت کاری خویش قرار دهند ، شهری که سینما ندارد یعنی علاقه ای به هنر و فرهنگ و ارتباط گیری با نسلهای مختلف در وجود مسئولینش نبوده و نیست و دولت چهاردهم محکوم است به اینکه تفاوتش را با سایرین نشان دهد …
در پایان به عنوان یک دوستدار سینما در بی نما ترین شهر کشور روز سینما را به همه فعالان این هنر ماندگار و خوش اثر تبریک می گویم …