پراکندگی جغرافیایی خودکشی هم نشان میدهد که این پدیده تقریباً در سراسر استان گسترش یافته و لازم است به صورت جدی وارد این مقوله شد و استان را به عنوان یک «درمانگاه اجتماعی» نگریست که نیازمند اقدامات فوری و اورژانسی است.
از طرفی نگاهی به عملکرد مدیران و متولیان حوزه اجتماعی و فرهنگی استان نشان میدهد که در شرایط فعلی امیدی به اقدامات آنان نیست و لازم است خود مردم و جامعه به صورت جدی جهت مقابله با این پدیده وارد میدان شوند!!!
تاکنون در تحلیل و بررسی علل و عوامل خودکشی پژوهشهای فراوانی انجام شده، به علل و راهکارهای زیادی هم اشاره شده که عمدتاً کلان و آکادمیک هستند، بنابراین لازم است این پدیده را بسیار خلاصهتر و با زبانی سادهتر تحلیل کرد.
در حال حاضر چرایی و عوامل خودکشی در استان و حتی سایر آسیبهای اجتماعی مانند: خشونت، نزاع و قتل را باید در یک جمله جستجو کرد: «ضعف در روشهای حل مسئله»
یعنی اینکه ما هنوز در راهکاریابی حل مسائل دچار مشکل هستیم که این مهم ریشه در آموزش و جامعهپذیری ما دارد که در آن مراحلی که باید، نتوانستیم به خوبی تکنیکها و مهارتهای لازم را کسب کنیم!!!
طبیعی است که زندگی سرشار از مشکلات و پیچوخمهای زیادی است اما نحوه مواجه با این مشکلات و عبور از آنها بسیار مهم است که متاسفانه در بسیاری از موارد در اولین قدم برخی از افراد سراغ آخرین راهکار میروند؛ در یک تصادف کوچک به جای حل مسئله از طریق پلیس و بیمه به سراغ «گرز» میروند، در مواجهه با اختلافات و مشکلات خانوادگی به جای حل مسئله و بهرهگیری از تکنیکهای مهارت زندگی، سراغ آخرین راهکار یعنی «طلاق» میروند، در اختلافات پیش آمده خانوادگی و طایفهای به جای مذاکره و توافق، سراغ درگیری و «نزاع» دستهجمعی میروند و در مورد خودکشی هم طبیعی است زندگی در شرایط امروز دارای نوسانات زیادی است؛ مشکلات کاری، اختلافات خانوادگی، معضلات اقتصادی، ورشکستگیها و بحرانهای فکری پیش میآید اما هر کدام از این اتفاقات نیازمند اندکی صبر، تحمل و یافتن راهکارهایی است، اما متاسفانه شاهدیم برخی از افراد در مواجهه با این بحرانها، عبور از آن را در پایان دادن به زندگی خود میدانند!!!!
اتفاقی تلخ و جبرانناپذیر که موجب از دستدادن فرصت زندگی برای آنها میشود که دیر یا زود هم در پیچ و خم زندگی بازماندگان، بهتدریج کمرنگ و فراموش میشوند!!!
بنابراین کسانی که راهکار حل مشکلات و بحرانها را در پایان دادن به زندگی خود میدانند دچار یک شکست مطلق خواهند شد، اما در این دوئل آنها که امیدشان را از دست نمیدهند و تا آخرین نفس مبارزه میکنند، پیروز خواهند بود.
فراموش نکنیم در دل واژه «ناامیدی» باز هم یک واژه «امید» نهفته است پس بهتر است که هیچ وقت و در هیچ شرایطی امید را از دست نداد و جنگید.
از طرفی امروزه اثرات همبستگی اجتماعی در کاهش این پدیده بسیار مهمتر از همیشه شده و نقش اطرافیان، دوستان و اقوام در هنگام بحرانها و حضور بهموقع در کنار افراد آسیبپذیر، تاثیر بسیار مهمی در پیشگیری از اقدامات انتحاری آنها دارد.
امروزه یافتن اطرافیانی که در معرض این خطر هستند کار سختی نیست این افراد عمدتاً در رفتار و حتی کنشهای مجازی دچار نوعی افسردگی، یاس، غمزدگی و بیحوصلگی هستند و مدام از ستایش مرگ میگویند که در مواجهشدن با این افراد لازم است به آنها نزدیکتر شد و با ارتباط و تعامل بیشتر با آنان گفتگو کرد، به درددلهایشان گوش داد و با امیدآفرینی و ارائه راهکارهای مناسب و در شرایط حادتر معرفی به مشاور؛ مانع از خودکشی آنها شد.
بنابراین در این شرایط لازم است روی آموزش راهکارها و تکنیکهای حلمسئله کار کرد و افراد را برای مواجهه شدن با بحرانهای احتمالی زندگی آماده نمود.
ضمن اینکه سازمانها و نهادها هم نسبت به آموزش سریع و فوری پرسنل و نیروهای خود در این خصوص و همچنین کسب مهارتهای زندگی اقدام نمایند تا شاهد کاهش و ریشهکنی این پدیده شوم و سایر آسیبهای اجتماعی باشیم.
بیشتر بخوانید:از رنجی که می بریم