مادر، پرستار دلم!
✍خداداد ابراهیمی
تقدیم به صلاح الدین محمدخانی
عکس،ازهر زاویه مفهومی انسانی دارد؛ عشق،ایمان و وداعی پر سوز و گداز…عکس، بی گمان بر روی در و دیوار شهر، ترسیم خواهد شد.عکس،جایزه ویژه جشنوارهها را تصاحب خواهد کرد عکس، پرافتخار و پرتکرار در تاریخ ماندگار خواهد شد.
پسر، عاشقانه پیشانیاش را بر پیشانی مادر نهاده…پسر، عاشقانهترین وداع را واگویه می کند، پسر، بی پروا از کرونا، با مادر، همنفس میشود.پسر، عشق را باتمام وجود برای بشریت ترجمه می کند.
مادر، تپش قلب پسر را از نزدیک می شنود.مادر، آخرین نفسهایش را غنیمت می شمارد.مادر، دست به دامان لحظهها می شود، مادر، با مرگ دست وپنجه نرم می کند.مادر، از دنیا دل می کَند اما از پسر، نه…
هموطن، غمزده، بُریدهی آهنگی را زمزمه می کند؛
“سلطان غم، چشم و چراغم مادر!
تنها گل گلزار باغم مادر
بعد از خدا تنها امیدم مادر
من با دعایت روسفیدم مادر
مادر پرستار دلم ای روشنی بخش و چراغ منزلم
ای وای من قدر تو را نشناختم
من را ببخش تنها به خود پرداختم
مادر پرستار دلم ای روشنی بخش و چراغ منزلم…”