این کشور یک زندگی به جوانان بدهکار است؛ یک زندگی عادی که در آن جوانان میتوانستند شاد باشند، میتوانستند بیدغدغه به دانشگاه بروند، میتوانستند پس از فارغالتحصیلی به سر کاری بروند تا دانش خود را در آنجا به کار گیرند و لذت ببرند از تلفیق علم و عمل. شغلی داشته باشند که دستشان توی جیب خودشان باشد و هر روز برای گرفتن کرایه تاکسی و خرید چای و قهوه و… جلوی پدر و مادر سر خم نکنند و شرمزده نباشند!